اومدم بنويسم بالاخره اين بار سنگين رو که عين کفشاي ميرزا نوروز ور دلم مونده بود و هرکاري ميکردم پياده نميشد زمين گذاشتم و دفاع کردم. يه جوري که الان بعد گذشت اين مدت هروقت به جلسه دفاعم فکر ميکنم فقط خاطرات خوش و آرامش و تسلط کافي رو به ياد ميارم. کاش بقيه مراحل زندگي هم همينقدر خوش بگذره و آخرش با فکر بهش همينطوري لبخند بشينه رو لبم:)
الحمدلله
درباره این سایت